اشتباهاتی که در هر بار گرفتن رژیم غذایی مرتکب می شوید

اشتباهاتی که در هر بار گرفتن رژیم غذایی مرتکب می شوید

در بسیاری از مواقع انبوهی از تصورات نادرست سبب می شوند که افراد از پیگیری رژیم های لاغری دست کشیده و از ادامه آن ناامید شوند.

این افکار که از آنها به «تحریف های شناختی» یاد می شود، تصورات نادرست یا اغراق آمیزی را در ذهن به وجود می آورند. در واقع گاهی بزرگ ترین دشمن سلامتی خودمان هستیم که با افکاری نادرست موفقیت مان را با اختلال مواجه می کنیم و بدین ترتیب از رسیدن به موفقیت در مسیری که انتخاب کرده ایم باز می مانیم.

اجازه ندهید که این اتفاق برای شما هم بیفتد چرا که می توانید با آگاهی از چنین تصوراتی راهکارهای صحیحی را به سمت سلامت برای خود هموار کنید.

برخی از این اشتباهات رایج را با هم مرور می کنیم:

1

۱- طرز تفکر سیاه و سفید

یکی از رایج ترین دلایل عدم موفقیت در گرفتن رژیم غذایی، همین تفکر سیاه و سفید است. زمانی که با گذشت یک هفته از رژیم روی ترازو قرار می گیرید و متوجه می شوید که حتی نیم کیلو هم وزن کم نکرده اید، می گویید: “من نمی توانم وزن کم کنم.” اما حقیقت این است که شما هم می توانید.

یکی از دلایل این اتفاق این است که افراد خود را از خوردن چیزهای مورد علاقه شان به کل محروم می کنند. بدین ترتیب با عدم گرفتن نتیجه زود خود را سرزنش می کنند و اعتمادشان به خود را از دست می دهند.

افرادی با چنین نقطه نظری تنها گزینه همه چیز یا هیچ چیز را دارند. زمانی هم که مشکلی پیش می آید حاضر نیستند به عقب باز گردند و ببینند که چه اتفاقی افتاده است. به جای آنکه به خود بگویند که اشتباهی را مرتکب شده اند و آن را بپذیرند، به خود می گویند که دیگر باید رژیم گرفتن را فراموش کنند.

اگر چنین تفکری در زندگی ادامه پیدا کند می تواند سد راهی بسیاری از موفقیت ها باشد.

2

۲- فراکلی گرایی

افرادی با چنین ذهنیتی یک اتفاق منفی را به عنوان یک شکست بدون پایان تلقی می کنند که در واقع همان ادامه تفکر سیاه و سفید است. به عنوان مثال زمانی که برای صبحانه خوردن به رستوران می روید و گزینه اشتباهی را سفارش می دهید، به جای آنکه به خود بگویید:

“من فقط یک گزینه اشتباه را سفارش دادم.” می گویید: “این اتفاق هر وقت من برای صبحانه خوردن بیرون می روم می افتد. چه اتفاقی برای من افتاده؟ اصلا من نباید هیچ وقت بیرون غذا بخورم.”

با این کار دائم ارزش های خود را زیر سئوال می برید. این کار می تواند بدترین نوع رفتار با خودتان باشد.

3

۳- فیلترهای ذهنی

تصور کنید که حدود ۸ کیلو وزن کم کرده اید و دیگران هم متوجه این کاهش وزن شما شده اند.

یکی از همکاران شما در حال تعریف کردن به شما می گوید: “ظاهر بسیار خوبی پیدا کرده ای.” سپس به خانه باز می گردید و مادرتان به شما می گوید: “چقدر خسته به نظر می رسی. شاید به دلیل رژیم غذایی باشد.”

شما در مواجه با این تغییر جدید ۲۰ نظر گوناگون را دریافت کنید و اگر از میان تمام نظرات خوب به آن نظر منفی توجه و تمرکز داشته باشید به فیلتر ذهنی مشغول هستید.

همان تمرکز بر نظر منفی می تواند دیدگاه شما را نسبت به واقعیت تغییر دهد. ممکن است مادرتان تنها از روی نگرانی برای سلامتی شما آن حرف را زده باشد چرا که بیش از اندازه کار می کنید و یا به اندازه کافی هم نمی خوابید.

۴- بی ارزش جلوه دادن نکات مثبت

دوباره به تعریف همکارتان از شما باز می گردیم. زمانی که شما یک نکته مثبت را بی اهمیت قلمداد می کنید بدان معناست که اصلا به آن اهمیت نداده اید.

شاید هم تصور می کنید که آنچه همکارتان گفته حقیقت ندارد و تنها برای اینکه یک چیز خوب به شما گفته باشد این حرف را زده. آنگاه به خود می گویید: “من هنوز هم خیلی اضافه وزن دارم و تمام همکارانم این موضوع را می دانند.”

افرادی که اضافه وزن دارند این تفکر نادرست در مورد خودشان را دارا هستند چرا که به جز بدی چیزی در مورد خودشان تصور نمی کنند. اگر با ارزش های فردی خود در مقابله هستید دچار «تحریف شناختی» شده اید.

بااین تفکرات در تمام روزهای زندگی تان در سایه های منفی سیر می کنید. زمانی که افراد در مورد خود تفکرات نادرستی دارند، گزینه های اشتباهی را برای غذا خوردن انتخاب می کنند.

5

۵- نتیجه گیری سریع

زمانی که برای خرید به بیرون از منزل رفته اید و یک خانم بسیار جذاب در سوپر به شما نگاه می کند با خود می پندارید، من چقدر بد به نظر می رسم که این خانم به من این چنین نگاه می کند.

این همان سریع نتیجه گیری کردن است. اگرچه هیچ واقعیتی در پشت چنین تفکری وجود ندارد اما تعبیر اشتباهی از جانب شما صورت پذیرفته.

افرادی که چنین نتیجه گیری های سریعی را انجام می دهند، تصور می کنند دیگران هم آنها را همان گونه که خود می پندارند می بینند که می تواند نشانه اعتماد به نفش پایین آنها باشد.

مثلا در مواقعی پیش می آید که فردی در هنگام صحبت کردن با شما تنها به چشمان تان نگاه می کند ولی خودتان تصور می کنید که به غبغب تان نگاه می کند.

بدتر آنکه گاهی هم همانند یک فالگیر اتفاق نیفتاده ای را پیش بینی می کنید. مثلا به خودتان می گویید می دانم که در مهمانی امشب یک عالمه غذا خواهم خورد.

6

۶- حداکثر و حداقل گرایی

باید بتوانید از موفقیت های خود لذت ببرید و بدون هیچ قضاوتی نیز شکست های تان را بپذیرید. اما افرادی که در این گروه قرار دارند قادر به انجام چنین کاری نیستند.

به جای آن وضعیت را برای خود بد می کنند و می گویند: “به دلیل خوردن فلان غذای اشتباه احتمالا یک کیلو و نیم شاید هم بیشتر وزن اضافه پیدا خواهم کرد.” یعنی در واقع حداکثر گرایی کرده اید.

یا مثلا در حداقل گرایی کردن به خود می گویید: ” من امروز فقط ۵ مایل دویده ام و فردا باید بیشتر بدوم.” چنین تفکراتی می تواند شما را از رسیدن به اهداف تان دور کند.

افرادی که دائم حداقل یا حداکثر گرایی می کنند، نمی توانند برای موفقیت های خود به خودشان ارزش کافی بدهند. بدتر آنکه برای آنچه بدست آورده اند بهانه تراشی می کنند.

مثلا می گویند: “تنها دلیل این موفقیت من آن بود که رقبای چندانی نداشتم.” برای شکست های شان هم دائم دلایل شخصی را بزرگ می کنند. مثلا می گویند: “من دوباره پرخوری کردم. من یک بازنده هستم.” اگر چنین تصوری داشته باشید در واقعیت هم هرگز برنده نخواهید شد.

7

۷- استدلال های احساسی

اگر فردی بسیار احساسی هستید، بیشتر احساس می کنید تا عمل مثلا می گویید: “من احساس می کنم بنابراین چون در مورد فلان موضوع چنین احساسی دارم پس حتما همین طور است.”

مثلا اگر تصور می کنید که هیچ وقت وزن کم نمی کنید پس رژیم را رها می کنید. یا تصور می کنید که بعد از رژیم هم دوباره به وزن سابق باز می گردید. اما آنچه احساس می کنید همیشه واقعیت ندارد.

8

۸- افکاری چون نمی توانم، نباید و مستلزم نیستم

زمانی که جملاتی مانند، نمی توانم آن را بخورم. نباید این را بخورم و نباید داخل قنادی شوم. جملاتی هستند که شما با آنها در حال سرزنش کردن خودتان هستید. با این کار زندگی ای شوربختانه و پر از حسرت خواهید داشت و احساس گناه را در خود شکل می دهید.

مثلا زمانی که به خود می گویید من دیگر هرگز نمی توانم میلک شیک بخورم، در حال برنامه ریزی یک شکست برای خود هستید. با چنین جملاتی به طور دائم در ذهن خود محدودیت هایی را شکل می دهید.

چنین جملاتی برای ادا کردن نیازی به انجام کار خاصی ندارند. بهتر است که مراقب ادا کردن آنها باشید چرا که ممکن است برای تان عواقبی داشته باشد.

می دانید که نقش انگیزه در زندگی می تواند بسیار مهم باشد. بنابراین نوع گفتن جملات می تواند تاثیرات و عواقب متفاوتی داشته باشد. مثلا زمانی که می گویید: “من میلک شیک نمی خورم.” با  زمانی که می گویید: “من نمی توانم میلک شیک بخورم.” تفاوت هایی دارد.

در جمله دوم گویی خودتان را از چیزی محروم می کنید و آن را از دست می دهید. پژوهش ها و مطالعات نشان داده که افرادی که به جای واژه نمی توانم، از واژه انجام نمی دهم استفاده می کنند، تعهدات و پایبندی بیشتری به برنامه های شان دارند.

9

۹- برچسب زدن

این کار به معنای عبور کردن از فراکلی گرایی است. به جای تشخیص یک اتفاق، مثلا سفارش دادن اشتباه یک غذا، تمام جریان را به خود نسبت می دهید.

مثلا می گویید: “دوباره به این رستوران آمده ام پس غذای اشتباهی سفارش خواهم داد. من همیشه یک بازنده باقی خواهم ماند چرا که نمی توانم حتی یک سفارش درست غذا بدهم.”

شما بدون اینکه دلیل منطقی داشته باشید، فرضیه های نادرستی را در ذهن خود شکل می دهید. دائم به خود یا حتی دیگران برچسب هایی می زنید و اتفاق افتاده را به تمام اتفاقات دیگر هم تعمیم می دهید.

می توانید با اندکی تغییر نتیجه بهتری را برای خود رقم بزنید. به عنوان مثال بگویید: “گزینه ای که دفعه قبل انتخاب کردم بهترین نبود اما می دانم که برای ناهار امروز سفارش بهتری خواهم داد.”

10

۱۰- شخصی سازی

این نوع طرز فکر در تمام دوران زندگی، برای ما اتفاق می افتد اما بیشتر برای کسانی رخ می دهد که برای راضی نگه داشتن تمام اطرافیان تلاش می کنند.

در چنین مواقعی همه وقایع را شخصی سازی می کنید. مثلا می گویید: “من نباید آن جمله را می گفتم، حرف خوبی نبود.” یا سریع دیگران را مقصر قلمداد می کنید و آن ها را متهم می کنید.

به عنوان مثال ممکن است همسرتان در واقعیت روز سخت کاری را گذرانده باشد و شما تصور کنید که تغییر حالت او به دلیل عصبانیت از شماست.

ناراحتی، احساس گناه، عصبانیت، اضطراب و ناامیدی یا آسیب زدن به دیگران می تواند از جمله عواقب شخصی سازی حوادث در زندگی باشند. باید گفت ارتباط مستقیم میان افکار و احساسات و احساسات با وضعیت تغذیه انکار ناشدنی است.

منبع: prevention
بدون نظر

ورود