بهترین سال های تاریخ سینما؛ از ۱۹۳۹ با The Wizard of Oz تا ۲۰۱۷ با Get Out

بهترین سال های تاریخ سینما؛ از ۱۹۳۹ با The Wizard of Oz تا ۲۰۱۷ با Get Out

از اولین روزهای ابداع شهر فرنگ ها و گرامافون ها، فیملسازان تلاش داشته اند دوربین هایشان را به سمت مردم نشانه رفته و داستان هایشان را روی پرده سینما روایت کنند. و از زمان ابداع سینما نیز مردم در مورد سینما با هم گفتگو، بحث و جدل کرده اند. یکی از مهم ترین سوالات در میان علاقمندان سرسخت و کارشناسان سینما همیشه این بوده است: «بهترین سال در تاریخ سینما چه سالی بوده است؟». کدام سال بیشترین نقش را در فرهنگ عامه و سینما داشته است؟ کدام سال قوی ترین داستان ها را با جذاب ترین بازیگران، تحسین برانگیزترین موسیقی ها و کارگردانان خلاق و شجاع تولید کرده است؟

بهترین سال های تاریخ سینما که فراموش نشدنی ترین فیلم ها را به ما دادند

خب می توان بدون شک گفت که برخی سال ها در تاریخ سینما در میان بیش از ۱۰۰ سالی از که از ابداع سینما می گذرد، سال های خاص و متفاوتی بوده اند. سال هایی بوده اند که شخصیت هایی ماندگار، لحظات نمادین سینمایی، و دیالوگ هایی را به ما داده اند که هنوز در یاد هستند و مردم در سراسر جهان از آن ها استفاده می کنند. این سال ها، سال هایی هستند که مخاطبان سینما را وحشت زده کرده و بند دلمان را کشیدند، ما را به وحشت و هیستری انداختند یا الهام بخشمان بودند. از کلاسیک های هالیوود تا دوره مدرن، در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با بهترین سال های تاریخ سینما که ماندگارترین آثار سینمایی را خلق کردند آشنا کنیم.

بهترین سال های تاریخ سینما که فراموش نشدنی ترین فیلم ها را به ما دادند

۱۹۳۹: سال طلایی هالیوود

در سال ۱۹۳۹، جنگ جهانی دوم در اروپا تازه شروع شده بود اما ایالات متحده هنوز درگیر این جنگ نشده بود. این کشور به تازگی داشت از رکورد بزرگ که یک ضربه اقتصادی بزرگ بود بیرون می آمد و آمریکایی ها اوقات فراغتشان را با رفتن به سینما می گذراندند. و البته فیلم های زیبا و بی نقص بسیاری برای تماشا وجود داشت. تاریخ نگاران سینمایی، سال ۱۹۳۹ را «سال طلایی هالیوود» می نامند و برای این لقب دلایل خوب زیادی وجود دارد. این سال بود که The Wizard of Oz را با کفش های خانگی قرمز یاقوتی، Wicked Witch و ترانه های کلاسیکی مانند Somewhere Over the Rainbow به ما داد. Gone with the Wind نیز در همین سال ساخته شد، یک فیلم حماسی در دوران جنگ داخلی که هنوز هم پرفروش ترین فیلم تاریخ سینما با در نظر گرفتن تورم است.

بهترین سال های تاریخ سینما که فراموش نشدنی ترین فیلم ها را به ما دادند

جیمی استوارت یکی از بهترین بازی هایش را در این سال در نقش یک سناتور قهرمان در فیلم Mr. Smith Goes to Washington ارائه می دهد، لارنس اولیویه با Wuthering Heights به یک بازیگر افسانه ای تبدیل می شود و Stagecoach یکی از بهترین ستاره های تاریخ سینما، جان وین، را به ما می دهد. سال ۱۹۳۹ در تاریخ سینما سالی بود که جودی گارلند با رقصیدن و ترانه خواندن راه خود را به قلب ما باز کرد و اینگرید برگمان با Intermezzo اولین تجربه اش در سینمای هالیوود را کسب کرد. تازه هنوز به فیلم هایی مانند  Young Mr. Lincoln, Ninotchka, Only Angels Have Wings, The Hunchback of Notre Dame, و Goodbye Mr. Chips نیز اشاره نکرده ایم.

۱۹ فیلم ساخته شده در سال ۱۹۳۹ وجود دارد که نامشان در آرشیو ملی فیلم کنگره ایالات متحده به ثبت رسیده است- بیش از هر سال دیگری- و هشت دهه بعد، هنوز هم گفته می شود «ما دیگر در کانزاس نیستیم» که دیالوگی ماندگار از فیلم The Wizard of Oz است و اکنون به عنوان جمله ای کنایه از اینکه دیگر در جایی آرام و خوشایند نیستیم وارد فرهنگ عامه شده است. پس اگر هنوز هم فکر می کنید سال ۱۹۳۹ سال طلایی هالیوود نیست، باید به صراحت بگوییم که چیزی از سینما نمی دانید!

در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با بهترین سال های تاریخ سینما که ماندگارترین آثار سینمایی را خلق کردند آشنا کنیم.

۱۹۵۹؛ سالی که همه چیز بی نقص بود

چیزی که سال ۱۹۵۹ را در تاریخ سینما متمایز می سازد چیست؟ خب، این سال بود که Some Like It Hot را به ما داد، فیلمی که هم AFI و هم BBC آن را بهترین کمدی تاریخ سینما می دانند. این فیلم بهترین بازی مریلین مونرو را در خود دارد، فیلمی که برای اولین بار تم های تابوی جنسی و پوشیدن لباس جنس مخالف را شکست و با یک دیالوگ کاملاً بی نقص به پایان می رسد. این سال همچنین دو مورد از بهترین فیلم های اکشن تاریخ سینما که توسط دوربین شکار می شدند را به ما داد: کری گرانت در North by Northwest که در حال فرار از دست یک هواپیمای سمپاش است و مسابقه پر از آدرنالین ارابه های جنگی در  Ben-Hur.

در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با بهترین سال های تاریخ سینما که ماندگارترین آثار سینمایی را خلق کردند آشنا کنیم.

همچنین Rio Bravo در این سال ساخته شد، وسترنی که کوئنتین تارانتینو آن را بهترین فیلم تاریخ سینما برای قرارهای عاشقانه نامیده است. دیزنی نیز در این سال یکی از بهترین انیمیشن هایش را منتشر کرد، Sleeping Beauty، و جان کاساویتس نیز فیلمی کمتر شناخته شده به نام Shadows را کارگردانی کرد که راجر ایبرت (منتقد مشهور و فقید تاریخ سینما) آن را یکی از بهترین فیلم های تاثیرگذار در قرن بیست و یکم نامید، به خاطر نقشی که در ایجاد جنبش سینمای مستقل داشت. حتی فیلم های بدی که در سال ۱۹۵۹ منتشر شدند نیز ماندگار شدند، از جمله فیلم بسیار بد Plan 9 from Outer Space از اد وود.

در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با بهترین سال های تاریخ سینما که ماندگارترین آثار سینمایی را خلق کردند آشنا کنیم.

در ادامه نوبت به فیلم The 400 Blows به کارگردانی فرانسوا تروفو می رسد، فیلمی که به شروع موج نوی سینمای فرانسه کمک کرد، جریانی سینمایی که فیلمسازی را برای همیشه تغییر داد. این فیلم بود که فیلمسازان را ترغیب به زدن مهر هنری خاصشان پای فیلم هایشان زد و استفاده از برش پرشی (jump cut)، تایم لاین های غیرمستقیم، تکنیک های فی البداهه گویی و شکستن دیوار چهارم را معرفی کرد. این ترند جدید باعث شد که فیلم ها دوباره جذابیت یافته و از کوئنتین تارانتینو تا سوفیا کوپولا و وس اندرسون را تحت تاثیر قرار داد.

در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با بهترین سال های تاریخ سینما که ماندگارترین آثار سینمایی را خلق کردند آشنا کنیم.

۱۹۶۷؛ سال ورود خشونت مفرط و مقاومت به هالیوود

تا اواخر دهه ۶۰ میلادی، غول های عرصه فیلمسازی بر این باور بودند که کلید پول درآوردن در سینما، تولید موزیکال های بزرگ و فیلم های حماسی تاریخی با شمشیر و صندل است. اما در سال ۱۹۶۷، مخاطبان جوان تر به دنبال چیزی رادیکال تر بودند و فیلمسازان جوان نیز با رضایت و افتخار به این خواسته آن ها گردن نهادند. سال ۱۹۶۷ سالی است که Bonnie and Clyde را به سینما عرضه کرد، فیلمی به شدت هیجان انگیز و خوشایند که مرزهای خشونت بر پرده سینما را جابجا کرد. بعد از آن نوبت به The Graduate می رسد، فیلمی که جذابیت جنسی فیلم ها را به شکل بی سابقه ای افزایش داد.

در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با بهترین سال های تاریخ سینما که ماندگارترین آثار سینمایی را خلق کردند آشنا کنیم.

اما در شرایطی که Bonnie and Clyde خشونت را به اوج برد و The Graduate بر جذابیت جنسی تاکید داشت، فیلم های بسیار دیگری بودند که هالیوود را در مسیری جدید و باحال قرار دادند. A Fistful of Dollars اولین وسترن اسپاگتی بود که در سراسر جهان به موفقیت تجاری و هنری دست یافت. این فیلم یک ژانر خسته و کلیشه ای را با ساختارشکنی خود دوباره زنده کرد، تصویر باحالی که تا آن زمان از کلینت ایستوود خلق شده بود را از نو ساخت و دنیا را با دو نابغه به نام های سرجیو لئونه و انیو موریکونه آشنا ساخت.

فیلم های The Dirty Dozen و Cool Hand Luke هر دو فیلم هایی شورشی هستند که به برجسته سازی ضد قهرمانان پرداخته و به جامعه مودب بی توجهی کردند. و سپس وقتی سیدنی پواتیه در فیلم جنایی رازآلود In the Heat of the Night به یک سفیدپوست سیلی زد، همه دنیا صدای آن را شنیدند. این سکانس لرزه ای بر اندام هالیوود انداخت و جایزه اسکار بهترین فیلم سال را بدست آورد و ثابت کرد که سال ۱۹۶۷ سالی در مورد شکستن قوانین و کلیشه ها و مقاومت بود.

۱۹۷۴؛ هالیوود پیچشی تاریک می گیرد

با فرا رسیدن سال ۱۹۷۴، سیستم استودیویی گذشته هالیوود به طور کامل از بین رفته بود. در تلاشی ناامیدانه برای جذب مخاطبان جوان، مدیران اجرایی استودیوهای هالیوودی، کلید قلمرو خود را به کارگردانان جوانی دادند که به تازگی از مدارس فیلمسازی فارغ التحصیل شده و آماده به دست گرفتن سکان صنعت سینما بودند. برای مثال، فرانسیس فورد کوپولا با The Godfather: Part II توانست دوستانش را نزدیک و مخاطبان را نزدیک تر نسبت به خود نگه دارد.

موجی از فیلم های افسانه ای در این سال در سینماها به نمایش درآمدند: استیون اسپیلبرگ با The Sugarland Express، جاناتان دمی با Caged Heat، ترنس مالیک با Badlands و جان کارپنتر با Dark Star. مارتین اسکورسیزی با Alice Doesn’t Live Here Anymore داشت برای خود اعتبار می ساخت، برایان دی پالما با Phantom of the Paradise مخاطبان را دیوانه می کرد و البته اوج رسوایی واترگیت بود، زمانی که تریلرهای تئوری توطئه همه جا دیده می شود. در این سال بود که The Conversation توسط کوپولا، The Parallax View توسط آلن جی پاکولا، و Chinatown توسط رومن پولانسکی ساخته شد، نئونوآری با موسیقی متنی تاریک و سناریویی نیشدار در مورد جنایت و فساد. سال ۱۹۷۴ برای ژانر کمدی نیز سال بسیار خوبی بود، سالی که مل بروکس با Blazing Saddles و Young Frankenstein مخاطبان سینما را غافلگیر کرد.

اما در شرایطی که برخی سینماروها در حال خندیدن به فیلم های کمدی بودند، برخی دیگر در سینماهای دیگر از وحشت جیغ می زدند، وقتی صورت چرمی راهش را به سینماها باز کرد. The Texas Chainsaw Massacre یک فیلم مستقل بود که کوهی از پول های خونین بدست آورد و در کنار Black Christmas، به شروع ژانر اسلشر کمک کرد. اگر چه فیلم Halloween در سال ۱۹۷۸ ژانر اسلشر را به یک ژانر بزرگ تبدیل کرد اما این دو فیلم بودند که سنگ بنای ژانر پر از خونریزی و کشتار را فراهم کردند.

۱۹۷۵؛ سالی که ما را از آب وحشت زده کرد

بسیاری از سینمادوستان می گویند که دهه ۱۹۷۰ بهترین دهه سینما بوده است و سال ۱۹۷۵ شاهدی است بر درستی و صحت ادعای آن ها. One Flew Over the Cuckoo’s Nest  یکی از تنها سه فیلمی بود که پنج جایزه اصلی اسکار را به خود اختصاص دادند و البته شایستگی تمام مجسمه های اسکاری که برد را داشت، به ویژه برای بازی های قوی و بی نظیر جک نیکلسون و لوییز فلچر. همچنین یکی از بهترین کمدی های هجوآمیز تاریخ سینما را مرهون سال ۱۹۷۵ هستیم: Monty Python and the Holy Grail. مخاطبان سینما، همچنین، در این سال با فیلم Nashville از رابرت آلتمن آشنا شدند که یکی از جذاب ترین فیلم هایی است که تاکنون در مورد صنعت موسیقی و هویت ترک خورده آمریکا ساخته شده است.

Dog Day Afternoon و  The Rocky Horror Picture Show نیز یکبار دیگر کلیشه های جنسیتی هالیوود را به چالش کشیدند و البته نمی شود فیلم چشم نواز و بسیار زیبای Barry Lyndon از استنلی کوبریک را نادیده گرفت، هر چند همه دوستش نداشته و شکستی تجاری نیز بود. اما سال ۱۹۷۵ به این خاطر یک نقطه عطف در تاریخ سینماست که ما را با یک کوسه مکانیکی بزرگ و یک کارگردان جوان ریشدار به نام استیون اسپیلبرگ آشنا کرد. این سال، سالی بود که Jaws برای همیشه مخاطبان سینما را از آب دور کرد و از سالن های سینما فراری داد.

Jaws با راه رفتن روی خط باریک بین اکشن و ترسناک، به پرفروش ترین فیلم تاریخ سینما تا آن زمان (رکوردی که در ادامه توسط Star Wars شکسته شد) تبدیل شده و مفهوم بلاک باستر تابستانه را خلق کرد. در حالی که بسیاری می گویند Jaws به کشتن خلاقیت سینمای دهه ۱۹۷۰ کمک کرد و پربیراه نیز نمی گویند، این فیلم در مورد یک ماهی قاتل یک فیلم بی نقص است و دنیایی را خلق کرد که در آن فیلم های اکشن بزرگی مانند Terminator 2, Jurassic Park, و The Avengers می توانند در آن در صدر باکس آفیس قرار بگیرند.

۱۹۷۶؛ سالی که با همه ما صحبت می کرد

در سال ۱۹۷۶، یک بازیگر ناشناخته به نام سیلوستر استالونه با Rocky راه خود را به اوج هالیوود باز کرد، داستانی الهام بخش از عشق و بوکس که سینماروها را به تلاش و مصمم بودن برای رسیدن به خواسته هایشان ترغیب می کرد. این فیلم یک ناک اوت کامل بود، هم از نگاه منتقدان و هم باکس آفیس، اما تنها یکی از چندین فیلم سال ۱۹۷۶ بود که به سرعت به فیلم هایی کلاسیک تبدیل شدند. برای مثال، باید از فیلم Taxi Driver بگوییم، فیلمی که ذاتاً فیلمی ضد Rocky است. تمام خشم، تاریکی و پارانویای دهه ۷۰ در این فیلم جمع شده است و نتیجه چیزی باشکوه، قدرتمند و البته تنهاست. همچنین این فیلم بود که یکی از ماندگارترین و پرارجاع ترین دیالوگ های تاریخ سینما را به ما داد: «داری با من صحبت می کنی؟».

بعد از آن نوبت به Network رسید، یک هجو ویرانگر از شبکه های خبری تلویزیونی که چنان در پیش بینی هایش دقیق بود که دیگر یک فیلم هجوآمیز به نظر نمی رسد. تریلرهایی مانند Assault on Precinct 13 و Marathon Man ما را از نبود امنیت می ترساندند و هالیوود با All the President’s Men در ماجرای رسوایی واترگیت درگیر شد، فیلمی قوی در مورد اهمیت ژورنالیسم. این سال، همچنین، سال خوبی برای فیلم های ترسناک بود، سالی که فیلم The Omen را به ما داد، فیلمی که باعث شد نظر همه در مورد پدر و مادر بودن تغییر کند و البته فیلم Carrie، یک شاهکار مالیخولیایی که با بازی بی نقص و تحسین برانگیز سیسی اسپیسک همراه بود. با فیلم هایی مانند The Shootist, Logan’s Run, The Bad News Bears, و The Outlaw Josey Wales سالی را خواهید داشت که برای همیشه در تاریخ هالیوود ماندگار شده است.

۱۹۸۲؛ بهترین تابستان تاریخ

برای طرفداران سرسخت ژانرهای علمی تخیلی و فانتزی، هیچ زمانی بهتر از تابستان ۱۹۸۲ نبود. Blade Runner مخاطبان را با سایبرپانک آشنا کرد و برخی گریه ها را در باران محو کرد. The Road Warrior یک اکشن پرهیجان بود که یک سرزمین سوخته پادآرمانشهری را از خودروهای زرهی و بیابان نشینان چرم پوش را به تصویر کشید. جان کارپنتر با The Thing باعث شد که همه ما با تهوع سینماها را ترک کنیم، یک فیلم ترسناک به شدت پرتنش با جلوه های ویژه باورنکردنی و پایانی به شدت مبهم اما بی نقص و تاثیرگذار. در همان تابستان بود که Star Trek II: The Wrath of Khan ما را به مرز نهایی بازگرداند، Tron راه را برای جلوه های ویژه کامپیوتری باز کرد و Poltergeist با دلقک ترسناکش همه را در وحشت فرو برد.

مهم تر از همه، دون بلاچ با The Secret of NIMH به دیزنی هشدار داد، آرنولد شوارتزنگر با Conan the Barbarian خود را در میدان دید هالیوود قرار داد و جیم هنسون دنیایی بی نقص و کامل را با ماپت های شرور و افسانه ای در The Dark Crystal خلق کرد. جذاب تر اینکه در این سال بود که استیون اسپیلبرگ فیلم E.T. the Extra-Terrestrial را ساخت، شخصی ترین و موفق ترین فیلم او و یک داستان تکان دهنده و احساسی در مورد پرهزینه ترین تماس تلفنی تاریخ. اما در سال ۱۹۸۲، در خارج از ژانر علمی تخیلی و فانتزی نیز اتفاقات بسیاری رخ داد. در همین سال بود که Diner, Gandhi, و Das Boot ساخته شدند و لطفا کاری نکنید که مجبور شویم از بین Tootsie, The Verdict, و Sophie’s Choice انتخاب کنیم. سال ۱۹۸۲ سالی بود که جیسون وورهیز آن ماسک ترسناک هاکی اش را در Friday the 13th Part III بدست آورد و البته هنوز از  First Blood, 48 Hrs و Fast Times at Ridgemont High نگفته ایم.

۱۹۹۴؛ سالی بی نقص و پالپی

سینماروها در سال ۱۹۹۴ نمی توانستند ناراضی از سینما خارج شوند. اگر کمدی می خواستند، جیم کری با The Mask, Dumb and Dumber, و Ace Ventura: Pet Detective در اوج بود. اگر به کمی اکشن نیاز داشتند، Speed, The Crow, True Lies, و Leon: The Professional در دسترس بود. و در دنیای انیمیشن نیز بعد از تماشای  The Lion King، سینماروها نیازی به نگران بودن نداشتند. اگر در حس و حال بیوگرافی بودید چه؟ تیم برتون با Ed Wood به نیاز شما پاسخ می داد. به دنبال تریلرهای بی نقص بودید؟ پیتر جکسون با Heavenly Creatures در اختیار شما بود. الیور استون نیز با Natural Born Killers بحث برانگیز شد و کوین اسمیت نیز ثابت کرد که هر کسی می تواند فیلم بسازد، بدون توجه به بودجه، کاری که با فیلم مستقل Clerks کرد.

اما اگر می خواهید بدانید که چرا سال ۱۹۹۴ واقعاً سال خاصی برای هالیوود بود، به فیلم هایی نگاه کنید که نامزد جایزه اسکار شدند. Forrest Gump  برنده جایزه بهترین فیلم سال اسکار شد و در حالی که این انتخاب بحث برانگیز بود، اما این فیلمی است که هنوز هم از آن صحبت می شود. سال ۱۹۹۴ سال ساخت فیلم The Shawshank Redemption بود، فیلمی در مورد قدرت امید و فیلمی که در صدر فهرست ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما از نگاه IMDB قرار گرفته است. همچنین نامزدهای اسکار دیدنی مانند Quiz Show و Four Weddings و  Funeral وجود داشت. اما مهم ترین فیلم سال ۱۹۹۴ فیلم Pulp Fiction بود.

به کارگردانی کوئنتین تارانتینو، این فیلم گانگستری دنیای سینما را زیر و رو کرد. این فیلم ساموئل ال جکسون و اوما تورمن را به ستاره های سینما تبدیل کرد، جان تازه ای به حرفه بازیگری جان تراولتا بخشید و الهام بخش فیلمسازان بسیاری شد که از سبک فیلمسازی تارانتینو تقلید کردند. دیالوگ های پر از خشونت و دشنام فیلم و البته سبک روایی غیرخطی پالپ فیکشن مانند یک گلوله کالیبر بزرگ به هالیوود اصابت کرد و زمانی که به پایان رسید، هیچ کسی دیگر مثل گذشته به ساعت جیبی نگاه نمی کرد.

۱۹۹۹؛ سالی که کلاسیک های دنیای مدرن را به ما داد

سال ۱۹۹۹ بود و هزاره جدید در آستانه آغاز، و چیزی خاص در هالیوود دیده می شد. این سالی بود که همه ما با کیانو ریوز به کونگ فو علاقمند شدیم و The Matrix با گلوله هایش، گان فو و هنرهای رزمی، دنیای سینمای اکشن را دگرگون ساخت. در دنیای انیمیشن نیز اتفاقات هیجان انگیزی در حال رخ دادن بود زیرا در سال ۱۹۹۹ بود که Toy Story 2, Tarzan, و The Iron Giant منتشر شدند. اگر به دنبال خندیدن بودید، گزینه های بسیاری داشتید، از Office Space, Election تا Galaxy Quest و بهترین فیلم Star Trek که تاکنون ساخته شده است. علاوه بر این، اسپایک جونز با Being John Malkovich همه را حیرت زده کرد، یک کمدی سیاه که مالکوویچ، مالکوویچ و مالکوویچ! همچنین ۱۹۹۹ سال خوبی برای ژانر وحشت بود.

The Blair Witch Project ژانر فیلم های پیدا شده را به یک ژانر فرعی مهم در ژانر وحشت تبدیل کرد و در را برای موفقیت های فیلم های ترسناک مستقل باز نمود. و بعد نوبت به The Sixth Sense رسید، یک داستان ترسناک اما الهام بخش و زیبا در مورد ارواح که باورنکردنی ترین و غیرمنتظره ترین پیچش داستانی پایان یک فیلم را به ما داد. البته ام نایت شیامالان هنوز خیلی هم گول زن نشده بود. دیوید فینچر با Fight Club برای غوغا به پا کردن به سینماها آمد، فیلمی که نبرد تن به تن ویرانگری را با مردانگی و جامعه راه انداخت.

همچنین باید از American Beauty, Boys Don’t Cry, و The Talented Mr. Ripley گفت. در سال ۱۹۹۹ فیلم های Three Kings, Magnolia, The Insider را داشتیم و البته استنلی کوبریک با فیلم Eyes Wide Shut با ما خداحافظی کرد. و در شرایطی که بسیار بحث برانگیز بود، طرفداران فرانچایز Star Wars با The Phantom Menace تغییرات بزرگی را در این فرانچایز تجربه کردند.

۲۰۰۷؛ سال قاتلان سریالی، آدمکش ها و البته میلک شیک

می گویند که هیچ چیز دیگر کیفیت گذشته را ندارد اما وقتی پای سینما در میان باشد عموماً این طور نیست. برای اثبات این ادعا کافی است به سال ۲۰۰۷ نگاه کنید. این سالی است که دیوید فینچر در Zodiac، قدرت ویرانگر وسواس فکری را مورد بررسی قرار می دهد. برادران کوئن و خاویر باردم در No Country for Old Men ما را با یکی از ترسناک ترین شخصیت های شرور تاریخ سینما آشنا می کنند. و پل توماس اندرسون و دانیل دی لوییس یک شاهکار واقعی آمریکایی را با فیلم متفکرانه و بیرحم here Will Be Blood خلق می کنند.

در سال ۲۰۰۷، The Bourne Ultimatum پایانی بی نظیر بر یک سه گانه بود و بر موج کلی فیلم های اکشن با واقعیت گرایی تاریک و سکانس های مبارزه تن به تن هیجان انگیز تاثیرگذار شد. کیسی افلک سال فراموش نشدنی را با بازی در نقش های پیچیده در Gone Baby Gone و The Assassination of Jesse James by the Coward Robert Ford تجربه کرد. در همین سال، ادگار رایت Hot Fuzz را کارگردانی کرد که با فاصله ای زیاد بامزه ترین فیلم در سه گانه Three Flavors Cornetto بود. و چه خوشتان بیاید و چه نیاید، سال ۲۰۰۷ سالی بود که مایکل بی Transformers را به ما معرفی کرد.

همچنین در این سال بود که برد برد انیمیشن زیبا و موفق Ratatouille را ساخت، فیلمی که باعث شد عاشق غذا، آشپزی و موش ها شویم. فیلم Juno باعث شهرت الن پیچ شد و به خاطر سناریو قوی و احساسی اش برنده جایزه اسکار شد. جونا هیل و اما استون با Superbad خود را به هالیوود معرفی کردند و می توانیم این سال خوب را با فیلم هایی مانند Atonement, Michael Clayton, Into the Wild و Eastern Promises ادامه دهیم. البته در این سال بود که Spider-Man رقصان را داشتیم و البته هیچ چیز بی نقص نیست.

۲۰۱۶؛ سال مهتاب و موزیکال

بله سال ۲۰۱۶ بمب های سینمایی مانند Assassin’s Creed و Suicide Squad را به ما داد اما اگر این بلاک باسترهای ناامید کننده را کنار بگذاریم، سال ۲۰۱۶ سال خوبی برای دنیای هالیوود بود. این سال برای بازیگران زن سال فراموش نشدنی و موفقی بود؛ با ایزابل هوپرت در Elle، ساشا لین در American Honey، ناتالی پورتمن در Jackie و البته ایمی آدامز در Arrival. و اگر چه دیزنی سعی داشت با Zootopia و Pete’s Dragon همه چیز را شاد و شیرین نگه دارد، با The Witch, The Invitation, Green Room, و ۱۰ Cloverfield Lane شیطان در همه جا پرسه می زد. تازه این سال ترسناک با فیلم های ترسناک کره ای The Wailing و  Train to Busan ترسناک تر نیز شد. در جبهه ابرقهرمانی نیز مارول با Doctor Strange ما را سرگرم کرد و مجبورمان کرد در Captain America: Civil War طرفمان را انتخاب کنیم.

در طرف کمتر شناخته شده سال سینما، کیسی افلک بازی ویرانگر دیگری با Caesar! به ما داد و The Nice Guys به شکل باورنکردنی و خجالت آوری نادیده گرفته شد. جواهرهای کوچکی مانند The Lobster و Swiss Army Man نیز در این سال ساخته شد اما نباید ilence, Hell or High Water, Hunt for the Wilderpeople یا مستندهای ویرانگری مانند ۱۳th, Weiner, و  OJ: Made in America را فراموش کنیم. بعد از همه این ها نوبت به دو فیلمی می رسد که بر باکس آفیس حکومت می کردند: La La Land و Moonlight.

یکی از آن ها موزیکالی شاداب بود که ادای احترامی به هالیوود کلاسیک به شمار می رفت و دیگری یک درام زیبا در مورد مردی سیاهپوست بود که سعی داشت هویت واقعی اش را پیدا کند. این دو فیلم رقابتی مشهور برای کسب جایزه بهترین فیلم سال اسکار داشتند و در شرایطی که تنها یکی از آن ها با این جایزه به خانه رفت اما هر دویشان توانستند سینماروها را در سراسر جهان شیفته خود کنند.

۲۰۱۷؛ سالی که مخاطبان را از سینماها فراری داد

می توان با اطمینانی نسبی گفت که در حدود ۳۰ سال آینده، مردم به سال ۲۰۱۷ به عنوان یکی از سال های طلایی سینما نگاه خواهند کرد. سینمادوستان آینده، سال ۲۰۱۷ را سالی به یاد خواهند آورد که پنی وایز در It از فاضلاب بیرون آمد، لوک اسکای واکر در The Last Jedi جذابیتش را پس گرفت و سزار در نهایت در War for the Planet of the Apes به خانه بازگشت. همچنین این سال به عنوان سال بی نقصی برای فیلم های ابرقهرمانی نیز به یاد آورده خواهد شد، سالی که در Logan  با وولورین خداحافظی کرده و به سه مورد از بهترین فیلم های مارولی سلام کردیم: Thor: Ragnarok, Spider-Man: Homecoming, و Guardians of the Galaxy Vol. 2.

مهم تر از همه، دیانا پرینس در نهایت چیزی که لیاقتش را داشت در Wonder Woman بدست آورد، فیلم کمیک بوکی که در نهایت یک شخصیت زن را در نقش قهرمان داستان داشت. علاوه بر تمام فیلم های ابرقهرمانی، سال ۲۰۱۷ سال فراموش نشدنی برای فیلم های علمی تخیلی و فانتزی بود، سالی که Blade Runner 2049 نشان داد در حد و اندازه های پیش درآمد سال ۱۹۸۲ خود است و The Shape of Water رقص کنان جایزه اسکار بهترین فیلم را دریافت کرد. به شواهد بیشتری برای اثبات اعتبار و بزرگی سال ۲۰۱۷ برای هالیوود احتیاج دارید؟ خب بدانید که فیلم هایی مانند Phantom Thread and Lady Bird, Baby Driver و Dunkirk نیز در این سال منتشر شدند.

فیلم هایی مانند The Florida Project, A Ghost Story, و Call Me By Your Name همه ما را به گریه انداختند. و البته باید از Good Time and Split, Raw و  Personal Shopper نیز نام برد. اما فیلمی که در سال ۲۰۱۷ ما را بهت زده کرد، فیلم Get Out بود. توازن بی نقص ترس و خنده، اولین تجربه سینمایی جوردن پیل در نقش کارگردان تصویری قوی از حالت موسوم به Sunken Place را به ما داد و نشان داد که نژادپرستی بسیار ترسناک تر از شخصیت های شرور فیلم های اسلشر است.

مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
یک نظر

ورود

  • یوسف آذر ۲۴, ۱۴۰۱

    عالی بود توضیحتون در مورد اندروید باکس دقیقا همان چیزیه که همه ماها باید یکی از اونو تو خونه هامون داشته باشیم