بهترین سه گانه های تاریخ سینما که هر کسی باید در طول زندگی خود ببیند

بهترین سه گانه های تاریخ سینما که هر کسی باید در طول زندگی خود ببیند

سه گانه ها دهه ها سهم مهمی در امر قصه گویی داشته اند. اما همه ی سه گانه های سینمایی یکسان نیستند. در ادامه با بهترین سه گانه های تاریخ سینما آشنا خواهیم شد.

ارباب حلقه ها (Lord of the Rings)

سه گانه «ارباب حلقه ها» که از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ منتشر شد، روایتی از تقابل خیر و شر در دنیایی خیالی به نام سرزمین میانه است. فیلم های این سه گانه عبارتند از: «یاران حلقه» (The Fellowship of the Ring)، «دو برج» (The Two Towers) و «بازگشت پادشاه» (The Return of the King).

سه گانه «ارباب حلقه ها» بر اساس مجموعه کتابی به همین نام و به قلم جی. آر. آر. تالکین ساخته شده و تاکنون اثری مشابه آن نبوده است. هر سه فیلم پشت هم در نیوزلند فیلمبرداری شدند و به همین دلیل بازیگران و تیم خلاقیت پروژه این فرصت را داشتند تا در دنیای فانتزی فیلم به طور کامل فرو روند.

اما سرزمین میانه چیست؟ مجموعه ای از مناظری زیبا، قهرمان ها و شخصیت های شرور باورپذیری به نام فرودو، گندالف، سارومان و گالوم و داستانی الهام بخش درباره ی پسری ریز نقش که بر قدرتمندترین نیروی شیطانی دنیا پیروز می شود.

هر ۳ فیلم نامزد اسکار بهترین فیلم شدند و فیلم آخر، «بازگشت پادشاه» در سال ۲۰۰۴ موفق به دریافت این جایزه شد.

بازگشت به آینده (Back to the Future)

فیلم «بازگشت به آینده» با بازی مایکل جی. فاکس در نقش نوجوانی به نام مارتی مک فلای که در زمان سفر می کند، در سال ۱۹۸۵ به نمایش در آمد و ۲ دنباله ی آن در سال های ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰.

سه گانه «بازگشت به آینده» در دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ یک پدیده ی انفجاری تمام عیار بود. این فیلم ها از مایکل جی. فاکس بک بازیگر تراز اول ساختند و کریستوفر لوید – بازیگر نقش های داک براون، فیزیکدان هسته ای و دوست صمیمی مارتی – را به نسل جدید معرفی کردند. علاوه بر این ها، کفش های مارتی که بندهایش خود به خود بسته می شد و اسکیت برد پرنده اش به آرزوی تماشاگران بدل شد.

گرچه هنوز به آن سطح از فناوری که در فیلم «بازگشت به آینده ۲» نشان داده شد نرسیده ایم، اما داستان تلاش های مارتیر برای بهبود زندگی پدر و مادرش، نجات داک از مرگی نابهنگام و در نهایت بازگشت به خانه ی خود از غرب وحشی، جذابیتی ماندگار دارد.

سلاح عریان (The Naked Gun)

«سلاح عریان» پس از نمایشش در سال ۱۹۸۸ به چنان موفقیت عظیمی دست یافت که ۲ دنباله نیز در سال های ۱۹۹۱ و ۱۹۹۴ درباره ی فرانک دربین، ستوان کودن اما دوست داشتنی ساخته شد.

فیلم های این سه گانه عبارتند از: «پرونده های جوخه پلیس» (From the Files of Police Squad)، «بوی ترس» (The Smell of Fear) و «آخرین اهانت» (The Final Insult).

بعد از موفقیت عظیم فیلم «هواپیما!» (Airplane) در سال ۱۹۸۰، لسلی نیلسن بار دیگر و این بار در فیلم «سلاح عریان» شغل کاراگاهی را دست انداخت. بدون «سلاح عریان» و دنباله هایش شاید فیلم های «رنو ۹۱۱» (Reno 911)، «بروکلین نُه- نُه» (Brooklyn Nine-Nine) یا حتی «آستین پاورز» (Austin Powers) وجود نداشتند.

«مرد بی نام» (Man with No Name)

کلینت ایستوود از سال ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۶ در سه گانه «مرد بی نام» نقش آفرینی کرد: «یک مشت دلار» (A Fistful of Dollars)، «به خاطر یک مشت دلار» (For a Few Dollars More) و «خوب، بد، زشت» (The Good, the Bad, and the Ugly).

جالب است که این سه گانه بعد از انتشارش دستخوش تغییر شد. این وسترن های اسپاگتی اولین بار در ایتالیا به نمایش در آمدند و استودیوی فیلمسازی یونایتد آرتیستس وقتی حق پخش آن ها را خریداری کرد، تصمیم گرفت همه را یکی و تبدیل به سه گانه ای با بازی ایستوود در نقش مرد بی نام کند.

با این حال، این ۳ فیلم هالیوود را برای همیشه تغییر دادند، چرا که ایستوود را به مردم سینمارو معرفی کرد، امری که تأثیر آن تا به امروز ادامه داشته است. زیبایی شناسی سرجو لئونه، کارگردان پروژه، فیلم ها و سریال های زیادی را تحت تأثیر قرار داده است که از جمله ی آن ها می توان به سریال «مندلورین» (The Mandalorian) اشاره کرد و موسیقی متن فیلم «خوب، بد، زشت» نیز که اثر انیو موریکونه، فیلمساز فقید است، یکی از  مشهورترین قطعات موسیقی تاریخ محسوب می شود.

«شوالیه تاریکی» (Dark Knight)

سه گانه «شوالیه تاریکی» کریستوفر نولان که از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۲ منتشر شد، از بهترین سه گانه های ابرقهرمانی تاریخ است: «بتمن آغاز می کند» (Batman Begins)، «شوالیه تاریکی» (The Dark Knight) و «شوالیه تاریکی برمی خیزد» (The Dark Knight Rises).

وقتی کریستین بیل در سال ۲۰۰۵ نقش بتمن را برعهده گرفت، کسی فکرش را نمی کرد این فیلم به موفقیت عظیمی دست یابد و دنباله اش به اولین فیلم ابرقهرمانی تبدیل شود که بازیگر آن جایزه اسکار دریافت کرده است (اسکار پس از مرگ هیث لجر برای بازی اش در فیلم “شوالیه تاریکی”).

«شوالیه تاریکی» و دو دنباله اش، ژانر کمیک بوکی / ابرقهرمانی را تا ابد تغییر دادند و راه را برای تبدیل شدن آن به مهم ترین ژانر در گیشه، هموار ساختند. و البته زیبایی شناسی تاریک تر و تلخ تر آن ها الهام بخش فیلم های زیادی شد.

«شوالیه تاریکی برمی خیزد» به موفقیت زیادی در گیشه دست یافت و با وجود گذشت ۱۰ سال، هنوز هم یکی از تأثیرگذارترین پایان بندی ها در میان فرانشایزها را دارد.

«مرد عنکبوتی» (Spider-Man)

سه گانه «مرد عنکبوتی» به کارگردانی سم ریمی از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۷ پخش شد.

اگر «بتمن آغاز می کند» و دو دنباله اش اقتباس واقع گرایانه تر و تلخ تری از یک کمیک بوک بودند، فیلم سال ۲۰۰۲ «مرد عنکبوتی» و دنباله هایش مستقیم از دل صفحات کمیک های استن لی و استیو دیتکو در دهه ی ۱۹۶۰ بیرون آمدند. توبی مگوایر کاملاً شبیه به یک طراحی کلاسیک از پیتر پارکر بود، پسر نردی که تبدیل به یک ابرقهرمان شد.

«مرد عنکبوتی ۳» نتوانست انتظارات را برآورده کند، اما «مرد عنکبوتی ۱» و «مرد عنکبوتی ۳» جزء بهترین فیلم های کمیک بوکی تاریخ هستند.

«جنگ ستارگان» (Star Wars)

مهم ترین سه گانه در تاریخ فرهنگ عامه، سه گانه اصلی «جنگ ستارگان» ساخته ی جورج لوکاس است که از سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۳ منتشر شد: «امیدی تازه» (A New Hope)، «امپراتوری ضربه می زند» (The Empire Strikes Back) و «بازگشت جدای» (Return of the Jedi).

با وجود گذشت بیش از ۵ دهه از نمایش این سه گانه، هنوز دنباله ها، سریال ها و انیمیشن های جدیدی برای آن ساخته می شود که البته هیچ یک به موفقیت سه گانه ی اصلی نبوده اند.

گرچه هواداران «جنگ ستارگان» هنوز در دنیای در حال گسترش آن به سر می برند، اما سه گانه ی اصلی داستان ساده ای را روایت می کند که برای هر کسی می تواند همذات پندارانه باشد، حتی با وجود گذشت چندین دهه: پسری از اهالی یک شهر کوچک در آرزوی کشف جهان هستی است تا بفهمد وقتی از حریم امن خود خارج شوید زندگی بسیار پیچیده تر و البته شگفت انگیزتر می شود.

این سه فیلم با داشتن تعدادی از جذاب ترین شخصیت های ژانر علمی تخیلی (هان سولو، پرنسس لیا و اوبی وان کنوبی) و یک شخصیت شرور ماندگار (دارث ویدر) از محبوب ترین سه گانه های تاریخ هستند.

«شب مردگان زنده» (Night of the Living Dead)

جورج اِی. رومرو با انتشار سه گانه اصلی «شب مردگان زنده» از سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۸۵ تب زامبی ای به راه انداخت که تا به امروز فروکش نکرده است.

فیلم های این سه گانه عبارتند از: «شب مردگان زنده» (Night of the Living Dead)، «طلوع مردگان» (Dawn of the Dead) و روز مردگان (Day of the Dead).

فبلم های ترسناک دیگری هم پیش از این سه گانه ساخته شده بود، اما هیچ کدام به پای آن نمی رسیدند. فیلم اول، داستان چند غریبه در کلبه ای متروکه را روایت می کند که گرفتار یک آخرالزمان زامبی شده اند. این فیلم را نه تنها اولین فیلم با موضوع زامبی در دوران مدرن می دانند، بلکه یکی از بهترین فیلم های ترسناک و یکی از تأثیرگذارترین فیلم های تاریخ هم لقب گرفته است.

کارگردان دو فیلم بعدی هم رومرو بود، اسطوره سینمای مستقل که این مجموعه فیلم را ادامه داد. او بیشتر از ۲۰ سال بعد چند دنباله ی دیگر هم ساخت که به قدرت سه گانه ی اصلی نبودند.

«پدرخوانده» (The Godfather)

«پدرخوانده» های ۱ تا ۳ هر یک به ترتیب در سال های ۱۹۷۳، ۱۹۷۵ و ۱۹۹۱ نامزد اسکار بهترین فیلم شدند.

کمتر سه گانه ای هست که هر ۳ فیلم آن نامزد اسکار بهترین فیلم شده باشد (تنها سه گانه ی دیگر “ارباب حلقه ها” است). اما «پدرخوانده» تنها سه گانه ای است که ۲ فیلم آن موفق به دریافت اسکار بهترین فیلم شده است.

این سه گانه که داستان یک مافیای ایتالیایی – آمریکایی را روایت می کند، یکی از بهترین تیم های بازیگری را دارد – مارلون براندو، آل پاچینو، رابرت دنیرو، دایان کیتن، جیمز کان، رابرت دووال و اندی گارسیا – و تبی در فرهنگ عامه به راه انداخت که تا به امروز پابرجا بوده است، از «صورت زخمی» (Scarface) و «رفقای خوب» (Goodfellas) گرفته تا «سوپرانوز» (The Sopranos) و حتی «همسران اوباش» (Mob Wives).

ایندیانا جونز (Indiana Jones)

سه گانه اصلی «ایندیانا جونز» شامل فیلم های ماجراجویانه ی «مهاجمان صندوق گمشده» (Raiders of the Lost Ark)، «معبد مرگ» (Temple of Doom) و «آخرین جنگ صلیبی» (The Last Crusade) که از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۹ منتشر شدند، بعد از گذشت دهه ها هنوز مهیج هستند.

هریسون فورد بعد از همکاری موفقش با جورج لوکاس در سه گانه ی «جنگ ستارگان»، بار دیگر با او و همینطور استیون اسپیلبرگ وارد همکاری شد تا یکی از ماندگارترین قهرمان های سینما را خلق کند: ایندیانا جونز، یک پرفسور باستان شناس که از مهارت های جنگی یک سوپر سرباز هم برخوردار است.

۳ فیلم اول فرانشایز «ایندیانا جونز» از فیلم های ماندگار دهه ی ۸۰ میلادی هستند.

«چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم» (How to Train Your Dragon)

تنها سه گانه ی انیمیشنی این فهرست، «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم» که از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹ منتشر شد، ثابت کرد تنها دیزنی نیست که می تواند داستان های زیبا تعریف کند.

«چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم» توسط استودیوی انیمیشن سازی دریم ورکس ساخته شد و داستان آن حول محور نوجوانی به نام هیکاپ است که علیرغم سال ها ترس از اژدهایان (به خاطر مردم قبیله اش که اژدهایان را هیولاهایی خشمگین می دانستند) متوجه می شود این موجودات آنگونه که به نظر می رسد نیستند.

این سه گانه به دلیل شکل پرداختش به موضوع معلولیت، از این جهت نیز مورد تحسین قرار گرفته است.

«قبل» (Before)

سه گانه ی «قبل» هر ۹ سال به سراغ یک زوج ثابت رفته است. فیلم های این سه گانه عبارتند از: «پیش از طلوع» (Before Sunrise) در سال ۱۹۹۵، «پیش از غروب» (Before Sunset) در سال ۲۰۰۴ و «پیش از نیمه شب» (Before Midnight)  در سال ۲۰۱۳.

داستان جس و سلین در سال ۱۹۹۵ آغاز شد، زمانی که این دو غریبه در قطاری به سوی بوداپست با یکدیگر آشنا شدند و تصمیم گرفتند برای وقت کشی با یکدیگر در شهر وین پرسه بزنند. علاقه ی مشترک شان به موسیقی، نگاه شبیه به هم شان به زندگی و مواردی دیگر سبب نزدیکی جس و سلین به یکدیگر می شود.

بیشتر دیالوگ های نقش های اصلی را بازیگران آن به صورت مشترک نوشته بودند، همین امر مکالمات میان ایتن هاک و ژولی دلپی را همذات پندارانه تر و تماشایی تر ساخته است.

در اتفاقی جالب، بعد از انتشار فیلم های اول و دوم، بازیگرها ۹ سال بعد بار دیگر دور هم جمع شدند تا تغییرات ظاهری این زوج را به شکلی باورپذیر در فیلم به نمایش گذارند.

کلبه وحشت (Evil Dead)

سم ریمی، کارگردان «مرد عنکبوتی»، سه گانه ی دیگری هم دارد که از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۲ منتشر شد: «کلبه وحشت» یک و دو و «ارتش تاریکی» (Army of Darkness).

فیلم های «کلبه وحشت» را از تأثیرگذارترین آثار ژانر وحشت/ کمدی می دانند.

«کلبه وحشت» که سه گانه ی دیگری با موضوع زامبی ها است، موفق شد به شکل بی نقصی میان کمدی سیاه و وحشت تعادل برقرار سازد و راه را برای فیلم هایی همچون «شان می میرد» (Shaun of the Dead)، «آماده باشی یا نه» (Ready or Not)، «جیغ» (Scream) و «برو بیرون» (Get Out) هموار کرد.

منبع: insider
یک نظر

ورود

  • حسن بابا دی ۵, ۱۴۰۱

    سه گانه کیشلوفسکی به نام قرمز، سفید، آبی هم فوق العاده اس